ازم چراغ چشم ترم رو گرفتن
انگار نفسهای آخرم رو گرفتن
به قصد جون بابام ، چهل مرد جنگی
بین در و دیوار مادرم رو گرفتن
به خدا می سپارم فقط ، مردم دین فروخته رو
اونا که ریختن دم در ، هیزمای افروخته رو
چند نفری هل می دادن ، یه درِ نیمه سوخته رو
چه جوری مادر در آورد ، میخِ به سینه دوخته رو
(واااااای)(۳)(از این غریبی)
************
می سوزم از زخمی که جگر سوزه مادر
می سوزم و کار هر شب وروزه مادر
می خوام بمیرم وقتی تو کوچه همیشه
چشام میفته به چشم قاتل به مادر
یه عمره سر کرده دلم ، با خاطرات مادرم
نشد براش سپر بشم ، وقت حیات مادرم
ماتم زده بود که دیدم ، بدجوری ماته مادرم
یکی اَقَلا نیومد برا نجات مادرم
(واااااای)(۳)(از این غریبی)
************
خورده به نام من بخت و اقبال کوچه
سپیدی موهام هست همه ش مال کوچه
چند ماه بزرگترم از حسین و ولیکن
ده سال منو پیرتر کرده احوال کوچه
انگاری زخما بس نبود ، زخم زبون به ما زدن
پیش چشام به مادرم ،حرفای ناروا زدن
خودم دیدم مادرمو ، میون کوچه ها زدن
به زیر دست و پا که رفت ، به زیر دست و پا زدن
(واااااای)(۳)(از این غریبی)
************
شعر و سبک: مظاهر کثیری نژاد
|
چادر رزمشو کرده سر حضرت فاطمه
جن و انس و ملک ، محو اون هیبت فاطمه
غیرت و بندگی ، زنده از نهضت فاطمه
راه حق روشن از پرتو رعایت فاطمه
صحنت مسجد شور و غوغا
منبر رفته بنت طاها
ماشاءالله چه عزتی
این حیدره یا که زهرا
نمیشه صبحِ ، کلام تُو شَب
طنین آزادگی روی لب
شنیده میشه ، تو شام و کوفه
صدای تو از زبان زینب
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا
کوثر و جنت و فاضل و کامل و عالِمه است
رزق هر روز ما از دعای شب فاطمه است
در حیا در شرف همچو او را نیاورده کس
جلوه ای از دمش حضرت فضه خادمه است
خسته است اما صولت داره
آنقدر لطفش هیبت داره
مسجد مبهوت دشمن خاموش
وقتی قصد صحبت داره
زمین می لرزه ، زمان می لرزه
تن ننگ دشمنان می لرزه
چنان تو خطبه اش رجز می خونه
که قلب کل جهان می لرزه
یازهرا یازهرا یازهرا یازهرا
از چنین مادری روز دشمن مثالِ شبِ
جلوه ی دیگر حضرت فاطمه زینبِ
آن که از حلم او قامت صبر به تاب اومده
دختر مرتضاست دختر قاتل مرهبه
زینب صبرش چون پولاده
زینب گر هست حق آزاده
تا محو کاخ استکبار
زینب همچون کوه ایستاده
در این مطلب هم ، عنایت داره
بر عالم زینب ولایت داره
خدا می بخشه ، هر آنکس را که
عقیله از او رضایت داره
یازینب یازینب یازینب
|
چادر خاکیت آبرومون و خریده مادر
محبتت شبانه روز به ما رسیده مادر
طعم غذایِ روضه تو ، هرکی چشیده مادر
شکر خدا که من رو شیعه آفریده مادر
بی نگاه مادرانت خانم ، عمر نوکری من کوتاهه
با تو پادشاه عالم میشم ، بی خیال هرچی شاهنشاهه
ماه مهتاب ، مادر آب
بهترین مادر عالم اُمُّ الارباب
مثل سلمان ، مثل بوذر
ما رو خانم بپذیر بینِ اصحاب
مادر یازهرا مادر یازهرا
**********
سیده ی زنان عالمینی جان حیدر
قالَ نبی فاطمه نور عینی عشق حیدر
فراتر از درکِ مَنه ، وصفِ شما همین بَس
شفیعه ی گریه کنه حسینی روز محشر
اگه بالایِ سَرِ من باشی
لحظه ی جون دادنم شیرینه
بیخیال مرگ و مردن وقتی
یه پسر مادرش و می بینه
رُکنِ ایمان ، جان جانان
معنی کوثر و قدر و روح قرآن
تاقیامت ، مستدامِ
سایه ی لطفِ شما بر سرِ ایران
مادر یازهرا مادر یازهرا
|
ای وای ای وای ای وای ای وای
وای مادر وای مادر وای مادر وای مادر
فاطمه دارد رخی که ماه ندارد
ماه چنین حسن دل بخواه ندارد
دست به نام تو بی وضو نتوان زد
وای کَسَر این ادب نگاه ندارد
عشق به زهراست افتخار من آری
عاشق مادر شدن گناه ندارد
وای مادر وای مادر وای مادر وای مادر
غصه به کار دل، گره ی کور می زند
خیلی دلم برای حسن شور می زند
پاشو مادر بریم خونه
خیلی حالت پریشونه
تا نفهمیده زینب تو
بذار دستا تو رو گونه
اونی که زد تو رو نامرده مادر
می ترسم باز هم برگرده مادر
وای مادر وای مادر
اسم تو بردم زیر باران ، باران گریه کرد
تربت گذاشتم لای قرآن ، قرآن گریه کرد
ذوالجناح بر گشت از میدان سر می کوبید زمین
مصیبتت از بس سنگینه حیوان گریه کرد
خاتم گریه کرد برای تو
آدم گریه کرد برای تو
چند نفر به یک نفر
لشکر بی حیا نزن
صدا صدای مادر
نزن تو رو خدا نزن
آهای تو که نقاب داری
از کی خجالت می کشی
نقاب و بردار و بزن
وگرنه بی حیا نزن
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
زخم پسر بر جگرش
زخم برادر کمرش
زخم تمومه پیکرش
هر زخم شو جدا نزن
آهای تو که نقاب داری
از کی خجالت می کشی
نقاب و بردار و بزن
وگرنه بی حیا نزن
آ پیر مرد بی حیا
که اومدی تو قتلگاه
چه کار داری پیکرش
تو دیگه با عصا نزن
واویلا واویلا واویلا واویلا
من این سوی گودال ، شمر آن سوی گودال
تو تک و تنها ته گودال
من رو به مدینه شمر بر روی سینه
تو غرق در خون غرق کینه
واویلا واویلا واویلا واویلا
من در مجلس شام ، شمر مشغول دشنام
****
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر رفت دیر رسیدم من
تو اون شلوغی ها مادر و دیدم من
شمر جلو تر رفت دیر رسیدم من
داره خاک از سپرت می ریزه
داره خون از جگرت می ریزه
مگه گودال چقدر جا داره
یه سپاه داره سرت میریزه
ریان بن شبیب ، جدمون و غریب ، گیر آوردن
ریان بن شبیب ، آب و اسه حبیب دیر آوردن
به سمت گودال سرازیر شد
حسین پیر شد (۳)
توو ته گودال زمین گیر شد
حسین پیر شد (۳)
قبول کن ته گودال گیر افتادی
قبول کن که شبیه حصیر افتادی
واویلا واویلا
شمر مرو به قتلگه
فاطمه می کند نگه
وای مادر وای مادر وای مادر
آسمونی به خاک ، غرق خونی به خاک
بلندش کرد و زد ، با پیشونی به خاک
|