خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ الثَّقلین
لَضَـرْبَهُ عَلِی بِیَوْمَ الخَنْدَق
ضربه ی علی چکار میکنه
لشکری داره فرارمیکنه
تا که تیغ شو بالا میبره
صدتا عبدود شکار میکنه
جنگاوره علی(ع)
نام آوره علی(ع)
یه نفره خودش
صدلشکره علی(ع)
خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ الثَّقلین
لَضَـرْبَهُ عَلِی بِیَوْمَ الخَنْدَق
********
جبریل امین پا بست علی (ع)
جانم به سر و به دست علی(ع)
صدخیبر میشه کنده از زمین
با ناخُن وضربه شصت علی(ع)
سرلشکره علی( ع)
شیرنره علی( ع)
شیران عالمین
زیرپره علی (ع)
خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ الثَّقلین
لَضَـرْبَهُ عَلِی بِیَوْمَ الخَنْدَق
************
لشکر عدوهزاران سوار
متواری از تیغ ذوالفقار
کُرک و پر میریزه از تنشون
لا قَرارُ لا یُمکِنُ الفِرار
یکه یله علی علی(ع)
بی بدله علی (ع)
یاوالی الولی
یا مرتضی علی (ع)
خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ الثَّقلین
لَضَـرْبَهُ عَلِی بِیَوْمَ الخَنْدَق
****************
شاعر : کربلایی مجید مرادزاده
****************
به نام نامیه مولا ابوتراب حیدر
قدح زنم ز می ناب ساقی کوثر
بخوانم از ولی الله متقین یکدم
امیر معرکه ها پهلوان یل خیبر
جلوه ی ذات حق، خلیفهء مطلق
همانکه ذکرش با ، خدا شده مشتق
وصف کمالاتش، به سر نمیگنجد
آنکه ز وَجه او ، دُر و گوهر ریزد
شه دلدل سوار
شیر پروردگار
علی یعسوب دین
صاحب ذوالفقار
علی الاعلی مولاناعلی
****************
شاعر : عباس قلعه
|
جانا چه کار میکنی ما را دچار میکنی
اَبرو که در هم می کِشی دل را شکار میکنی
چشمت انار می شود دل بی قرار می شود
هو هو نزن عدویِ تو پا به فرار می شود
خمار میشود ۳
وقتی علی بر دُل دُل اَش سوار میشود
مولانا مولا علی
وقتی نقاب میزنی بانگ عذاب میزنی
غوغا شود وقتی که تو پا به رکاب میزنی
وقتی نهیب میزنی ضربه مهیب میزنی
جانم به ناز شصت تو سر را عجیب میزنی
قرار میرود قدار میرود
وقتی نقاب از چهره اش کنار می رود
مولانا مولا علی
با نعره های حیدری دل را کجا میبری
آقا فراوان دیده ام اما تو چیز دیگری
کُشته مرا رویِ تو مستم زِ هو هوی تو
کافر مسلمان میکند اَبرویِ تو در تویِ تو
محشر میکنم ۳
روزی جهان را مست حیدر میکنم
مولانا مولا علی
************
شاعر : سید سعید ضیاتبار
|
زنی از خاک، از خورشید، از دریا، قدیمیتر
زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمیتر
زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمیتر
زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمیتر
که قبل از قصۀ »قالوا بلی» این زن بلی گفتهست
نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفتهست
ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه
به سوی جانمازش میرود سلانه سلانه
شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه
از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه
نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد
زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد
چه بنویسم از آن بیابتدا، بیانتها، زهرا
ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا
شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا
چه میفهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا!
مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم
رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم
مدام او وصله میزد، وصلۀ دیگر بر آن چادر
که جبرائیل میبندد دخیل پر بر آن چادر
ستون آسمانها میگذارد سر بر آن چادر
تیمّم میکند هر روز پیغمبر بر آن چادر
همان چادر که مأوای علی در کوچهها بودهست
کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بودهست
غمی در جان زهرا میشود تکرار در تکرار
صدای گریه میآید به گوشش از در و دیوار
تمام آسمانها میشود روی سرش آوار
که دارد در وجودش روضه میخواند کسی انگار
برایش روضه میخواند صدایی در دل باران
که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان
خدا را ناگهان در جلوهای دیگر نشان دادند
که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند
صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند
ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند
صدای گریه آمد، مادرم میسوخت در باران
برای کودک خود پیرُهن میدوخت در باران
وصیت کرد مادر، آسمان بیوقفه میبارید
حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید!
تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید
جهان تشنهست، بالای سر او آب بگذارید
زمان رفتنش فرمود: میبخشید مادر را
کفنهایم یکی کم بود، میبخشید مادر را
بمیرم بسته میشد آن نگاه آهسته آهسته
به چشم ما جهان میشد سیاه آهسته آهسته
صدای روضه میافتد به راه آهسته آهسته
زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته
بُنَّیَ تشنهای مادر برایت آب آورده…
************************
شاعر : سید حمیدرضا برقعی
|
تویی تو کوثر نبی ، یاس معطر نبی
سیب بهشتیه خدا ، یه دونه دختر علی
اُمِّ ابیها شدی تو ، که باشی مادر نبی
تویی انسیه الحوراء ، فاطمه عصمت کبری
السلام السلام السلام علی الزهرا
اسم تو بس که شیرینه ، به دل شیعه تسکینه
فاطمه فاطمه حب تو رکن آئینه
سیدتی یازهرا ، سیدتی یازهرا
روح مناجات و دعا ، مدح تو مدحت و خدا
بانوی آب و آینه ، الگوی عفت و حیا
سایه ی روی سر ما ، مادر بچه سیدا
ماه روی زمین زهرا ، به پیمبر نگین زهرا
همه ی دلخوشیه امیرالمومنین زهرا
دلیل خلقت دنیا ، ای قدیمی تر از حوا
فاطمه فاطمه فاطمه نور اعطینا
سیدتی یازهرا ، سیدتی یازهرا
ذکر توئه که هر نفس ، گره گشایی میکنه
عشق تو عمری دلم و ، داره خدایی میکنه
نگاه تو یه روز من و ، کرببلایی میکنه
بگیر عیدی مون و مادر ، امشب از دست پیغمبر
یه سفر ، یه حرم ، بنویس واسه این نوکر
به خدا عین قرآنی ، امید اهل ایرانی
نظری ، که بشم ، مثه قاسم سلیمانی
سیدتی یازهرا ، سیدتی یازهرا
|
شنیدی میگن بهشت ، زیر پای مادره
شنیدی هرچی میخوای تو دعای مادره
اگه دنبال سعادت و هدایتی ، اگه دنبال محبت و ولایتی
از منه روضه خون ، داشته باش این و جوون
دستاش و بوسه بزن ، قدر مادر و بدون
قدر مادر و بدون ، قدر مادر و بدون
مرحم هر درد و غم ، بسته ی لبخندشه
دامن مادر فقط ، پناه فرزندشه
توی زندگی میخوای گشایشی
یا که عاقبت بخیر میخوای بشی
با همه ی توون ، دردشو بخر بجون
تا نفس آخرت ، قدر مادر و بدون
قدر مادر و بدون ، قدر مادر و بدون
|