تو حسینه ی دل کتیبه زاری می کنه
با دلای دیوونه ببین چه کاری می کنه
حدیث امام رضا،اشکا رو جاری می کنه
إنّ یوم الحسین،أقرح جفوننا
والسبَلَ دموعَنا و اذلَّ عزیزنا
بإرض کرببلا
کربلا رو غم گرفته،بیرق و علم گرفته
مادری میون گودال،دم گرفته
وااای حسین حسینم
نفسم تنگه بابا،شهادتین رو می خونم
با وصیتت پای،عمو حسینم می مونم
آخر خط رسیده،میگذرم اینجا از جونم
عازم میدونم،زره و سپر ندارم
شمشیر دوسر ندارم
دست خالی تو نبردم
تا نگن جگر ندارم
می روم به عرصه محکم
تا زمین نیفته پرچم
تو درخشیدی با صلحت
من با رزمم
وااای بابا حسن جان
پسرت مثل خودت،غم مدینه رو داره
نمیشه جسارته،کوچه ها تکرار دوباره
خیالت راحت بابا،جونشو قاسم می ذاره
پیش چشمای تو،مادرت رو میزدن
به غم تو خندیدن
اما من می میرم و
نمی بینه چشای من
خیمه ها میره به غارت
مادرم میره اسارت
باز دوباره درد ناموس
باز احانت
وااای بابا حسن جان
|
حضرت ابن المجتبایی
رجز خونت کرده غوغایی
وقتی که شمشیر دست می گیری
جنگ جمل میشه تداعی
می جنگی مثل مرتضی
حسین می خونه مرحبا
خم به ابروت که میاری
می لرزه کل کربلا
نوه ی حیدری - خودت یه لشکری
تا گفتی یاعلی - به پاشد محشری
تیغت خیبر شکن
تو جنگ تن به تن
می پرسند کوفیا
قاسمه یا حسن
ان تنکرونی و اَنا بن الحسن
****
مثل حیدره اقتدارت
ان تنکرونی هم شعارت
اهلا من العسل که گفتی
شهادت هم شد بی قرارت
أینَ تفرّوا بر لبت
غوغا کردی رو مرکبت
لا حول ولا می خونه
زیر لب عمه زینبت
حسین محبوب تو
بازم رزم خوب تو
ازرق شامی هم
میشه مغلوب تو
می لرزه کربلا
با یک فریاد تو
ابالفضل علی بوده اُستاد تو
|
قد تو چون الف شد و با مد کشیده شد
اما دریغ بیشتر از حد کشیده شد
نجمه اگر به گوش تو آمد یقین بدان
روی لبان قاسمات اشهد، کشیده شد
دستش مناره پیکر پاکش ضریح شد
وقتی که تیغ بر سر گنبد کشیده شد
قاسم به قول نیزه ز هم ریخت عاقبت
قاسم به قول تیغ دو دم بد کشیده شد
دریا ز ماه علقمه شد دور بیگمان
در رفت جزر داشت، در آمد کشیده شد
تشدید تیر و نیزه به حرف بدن رسید
ناچار پیکر تو مشدد کشیده شد
هر وقت خواست پا بشود زیر پای اسب
انگار پیکرش دو سه درصد کشیده شد
یک نکته مانده است که در سینۀ حسین
اعضای پیکر تو مجدّد کشیده شد
شش گوشه شد برای علیاکبرت حرم
چون قد قاسم این سوی مرقد کشیده شد
|
دخیل پرچمت شدم ، اسیر ماتمت شدم
مثل ابرای آسمونا
بارون چشمام شده دریا
دیوونه و قلندرم ، سگ سرای حیدرم
رقم این جور خورده تقدیرم
که رو شونم پرچم بگیرم
من کجا، حرم کجا ، میدونم اینو که خودم آقا
من بدم ولی ببین که قید بهشتو بی تو زدم
ارباب، به تو وابستم
ارباب، به تو دل بستم
مهر تو حسین ، سامون منه
عشقت تا ابد، تو خون منه
"امیر عالم ، یا اباعبدالله"
علت هر غم منی ، ذکر دمادم منی
همه جا میشناسنم با تو
دل به دریا میزنم با تو
آب حیات من تویی ، سر ممات من تویی
نفسم گیر روضه هاته
روضه حلال مشکلاته
کشتی نجاتی و هرکی با تو باشه بهشتیه
دلخوشم غلامتم که نفسمو واسه تو میکشم
ارباب، به تو مدیونم
ارباب، سر و سامونم
معراج منه ، فرش حرمت
چون شعبه ای از ، عرشه حرمت
"امیر عالم ، یا اباعبدالله"
دلش اسیر دلبره ، سرش بلنده نوکرِ
زائرپایین پای ارباب
به فدای لبهای ارباب
از غم زینبت حسین
با عطش لبت حسین
همه عالم گریونه آقا
خدا روضه میخونه آقا
پر زدم به عشق تو هر جایی که روضه بود سر زدم
رو زدم به تو حسین کشتی شکستم که پهلو زدم
ارباب، تپش قلبم
اشکام، میباره نم نم
دل از کرمت، ممنونه حسین
محشر کارمون، آسونه حسین
"امیر عالم ، یا اباعبدالله"
|
یه روز آخر جلوِ شیش گوشِ تو زانو میزنم
دفترِ شعرای شورم رو جِلوت وا میکنم
مثه شبهای مُحَرَّم دوباره با رُفقام
میخونم شعرای تکراری و غوغا میکنم
میخونم شعری که تو هَروَله باش سینه زَدَم
شعری که میگه مَنَم ساحل و دریای منی
تشنهام تشنهی موجی که به ساحل میخوره
چی میشه دوباره موجت رو به ساحل بزنی
دریا دریا بازم موجِ تو سمتِ ساحل بزن
بیا یک سَری باز به این دل بزن
نگو رو دِلِت، بُرو خَطِّ باطل بزن
لیلا لیلا، اگر کار مجنون به مجنونیه
چرا سهم من از تو حیرونیه
منی که چشام، برای تو بارونیه
بازم و بارون و مَنهِ مجنونُ
بازم یه داستان تکراری
بازم اشکامو، مَنه ناکام و
بازم رؤیا خواب و بیداری
الله الله به رأس حسین
روزیمون کن بینالحرمین
یه روز آخر جلوِ شیش گوشِ تو زانو میزنم
دفترِ شعرای شورم رو جِلوت وا میکنم
مثه شبهای مُحَرَّم دوباره با رُفقام
میخونم شعرای تکراری و غوغا میکنم
میخونم شعری که دَردِ دِل نُوکر با شماست
نوکری که دیگه کشتیاش همه به گِل نشست
نوکری که یه روز از همین روزا بالاخره
خَبَرش میارسه بهت که توی روضه درگذشت
یه روز از این سرگذشت بهت خبر میرسه نوکرت درگذشت
یه افتخاره برام بگن که عمرش فقط پای دلبر گذشت
یه عمره با عزّته، عمری که اولش تو آخرش هَم تویی
از همه دنیا فقط، اونکه میمونه برا بعد مرگم تویی
کویرم تو بارونی و سایَتهِ ابر مَن
بعدِ عمرِ سینهزنی پای روضَت آقا
میدونم که میای شب اوّل قبر من
حسین یا حسین، حسین یا حسین
***********
یه روز آخر جلوِ شیش گوشِ تو زانو میزنم
دفترِ شعرای شورم رو جِلوت وا میکنم
مثه شبهای مُحَرَّم دوباره با رُفقام
میخونم شعرای تکراری و غوغا میکنم
میخونم یه شور بَرا ساقیهِ طفلان حَرَم
تا بِگَم عَلَم به دوش علقمه دوست دارم
واسه دوست داشتن تو مقدّمه نمیچینم
خدا میدونه که بی مقدمه دوست دارم
دوست دارم، بدون هیچ مقدّمهای
جُرم عشقت داره آقا چه مَحکَمهای
خیلی ماهی، وقتی که ماهِ علقمهای
تو دریا دلی تو دریا دلی یا که دلش با توِ
نَه اُمُّالبنین بلکه زهرا دِلِش با تُو
یه دنیاست حسین، پَس دنیا دلش با تُوِ
ابوفاضلی ابوفاضلی ابوفاضلیُ
ملقّب به اُستورهای
پای بیعت با حسینت همهجورهای
ولی داره قرآن ناطق عجب سورهای
ابالفضلیام ابالفضلیام
ابالفضل ابالفضلی ابالفضلیام
***********
یه روز آخر جلوِ شیش گوشِ تو زانو میزنم
دفترِ شعرای شورم رو جِلوت وا میکنم
میثه شبهای مُحَرَّم دوباره با رُفقام
میخونم شعرای تکراری و غوغا میکنم
میخونم به یاد اربعین و بینالحرمین
شعری که دلارو میبره تو گود قتلگاه
شعری که حضرت زینب میگه با امام حسین
پیکرت رو زمین و سَرِت به روی نیزهها
سَرِت بر روی نیزه تنت به گودال افتاده
سَرِ صدپاره پیرهَن تو جنجال افتاده
|
سرت بر روی نیزه،تنت به گودال افتاده
سر صد پاره پیرهن تو جنجال افتاده
به دنبال طفلان تو در بیابان می گردم
ببین زینب دیگر ای برادر از حال افتاده
بدون تو هر لحظه غریب و زار و گریانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
***
ببین هر سویی یک ورقی ز قرآن افتاده
ببین آتش هایی که به جان طفلان افتاده
نه قاسم نه اکبر نه دگر علمداری دارم
تو هم که جسمت در وسط بیابان افتاده
به یادت می مانم همه جا ذبیح العطشانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
***
ببین پا های سه ساله ی تو از کار افتاده
سر و کار زینبت به کوچه بازار افتاده
تمام سر ها به نیزه و یکی از سر ها نیست
گمانم باز از نیزه سر علمدار افتاده
ببین بین نامحرمان چطور سرگردانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
حسین جانم جانم حسین جانم جانم
|
اگر لازم شود حرف از دهان بیرون نمی آید
که بی نام علی تیر از کمان بیرون نمی آید
علی را گر که بردارند از بین شهادت ها
صدا از بند بندِ این اذان بیرون نمی آید
دهانم باز شد ذکر علی سوزاند دنیا را
به جز آتش که از آتش فشان بیرون نمی آید
چه رزمی می کند حیدر که در هنگام پیکارش
صدا از دوستان و دشمنان بیرون نمی آید
شنیدم شاطر عباس صبوحی گفته بی نامش
به ولله از تنور گرم،نان بیرون نمی آید
نجف میخانه ی شیعه ست یعنی مشتری اینجا
بمیرد دست خالی از دکان بیرون نمی آید
به لطف صاحبم راضی ام اینگونه ،که از خانه؛
سگ اهلی برای استخوان بیرون نمی آید
چه زحمت می کشی بیهوده عزرائیل، از این تن؛
نخواهد حیدر کرار جان بیرون نمی آید
***********
شاعر : مهدی رحیمی
|